اثرات روانی و اجتماعی درد های مزمن
وقتی دردهای مزمن جسمی روح تو را نیز میخراشد
این یک واقعیت انکارناپذیر است که وقتی از دردی جسمی رنج میبریم، در معرض تبعات و پیامدهایی هستیم که میتوانند روی روابط عاطفی و نیز روح و روان ما هم اثرگذار باشند و به این ترتیب، دنیای شخصی و کیفیت زندگی اجتماعی ما را به خطر بیاندازند. همچنین باید یادمان باشد که بیماری افسردگی و اضطراب از جمله بیماریهای مزمن و ناتوان کننده روانی هستند که باعث بروز علائم جسمی زیادی برای بیمار میشوند. از جمله این علائم، بروز دردهای مزمن و یا تشدید دردهایی است که بیمار از قبل به دلایل دیگر داشته است. در این مقاله به توضیح ارتباط میان چند بیماری با دردهای مزمن میپردازیم.
در جهان امروز هیچکس نمیتواند ادعا کند که دردهای جسمی او به ملالهای روحیش کوچکترین ربطی ندارند، به خصوص وقتی همگان به تئوری اثر پروانهای نیز باور پیدا کردهاند، هرچند که این مقاله درباره آن موضوع نیست. در ادامه بیشتر درباره اثرات روانی و اجتماعی درد های مزمن صحبت میکنیم.
وقتی افسردگی به تنت شلاق میزند
این موضوع را حتما به خوبی میدانید که ارتباط نزدیکی میان بیماری افسردگی با احساس دردهای مختلف وجود دارد. افسردگی ممکن است باعث شروع احساس درد در نقاط مختلف بدن بشود و یا حتی دردهای قبلی را شدت ببخشند. عکس قضیه هم صادق است؛ یعنی عدم تسکین دردهای مزمن، می توانند به افسردگی فرد بیمار منجر شود. به طور کلی درد، علائم افسردگی را حادتر میکند و از سوی دیگر تشدید افسردگی باعث افزایش احساس درد میشود! گذشته از دردهای اسم آشنا برای ما، افسردگی میتواند باعث احساس دردهای مبهم و نامشخص شود که به صورت کمردرد و یا سردرد بروز میکند؛ این دردها گاهی اولین علامت شروع افسردگی در بیماران هم به حساب میآیند.
دردهایی که ممکن است بعد از افسردگی ایجاد شوند
بسیار مشاهده شده که افراد مبتلا به دردهای مزمن و ناتوان کننده دچار تغییرات خلقی، مشکلات خواب و استرس مداوم میشوند؛ مجموع این مسائل میتواند باعث شروع افسردگی در این افراد بشود. از جمله دردهای مزمنی که میتوانند باعث شروع و یا تشدید افسردگی شوند، این موارد هستند:
درد منتشر عضلانی موسوم به fibromyalgia،
درد کمر (low back pain)
سردردهای مزمن مانند میگرن، سردرد تنشی و سردرد کلاستر
لازم به ذکر است که تشدید این دردها به همراه افسردگی میتواند به ناتوانی کامل فرد در انجام وظایف روزانه و حالتی شبیه معلولیت بیانجامد.
وقتی اضطراب به درد عمق میبخشد
برای کسی که دچار اضطراب است، هر موضوع کوچک و بزرگی میتواند آسیبرسان باشد. بیماریهای اضطرابی هم همانند افسردگی میتوانند باعث ایجاد و یا تشدید دردهای مختلف بشوند. به عنوان مثال افرادی که دچار سندرم روده تحریک پذیر یا IBS هستند، اگر به به بیماریهای اضطرابی درد دچار شوند، با مشکلات بیشتری دست و پنجه نرم میکنند. بعضی تحقیقات میگویند احساس درد در افراد مبتلا به بیماری اضطراب میتواند بسیار بیشتر از افراد عادی جامعه باشد.
مشکل دیگر این بیماران احساس ترس و یا وحشت و هراس شدید از شروع درد است که با ایجاد استرس میتواند شروع دردهای مزمن مانند سردرد را سرعت ببخشد و میزان درد را بیشتر کند. این احساس ترس از شروع درد باعث میشود که فرد از هرگونه موقعیتی که احتمال شروع درد در آن وجود دارد، پرهیز داشته باشد. جالب است بدانید اگر این بیماران به هر دلیلی دچار مصدومیت شده و یا مثلا برای درمان کمردرد مزمن نیاز به فیزیوتراپی داشته باشند، این ترس و فوبیا باعث مقاومت آنها در برابر اقدامات درمانی و توانبخشی میشود که اتفاقا به ادامه و تشدید درد ایشان کمک خواهد کرد.
مسیر درمان نزدیکتر است وقتی آفت روح را بشناسیم
شاید بتوان گفت این نکته، فرق بزرگ متخصصان درد با دیگر همکاران پزشک است؛ آنها برای ریشههای روحی و روانی درد بیشتر از ریشههای جسمانی اعتبار و اهمیت قائل هستند. باید دانست همراهی درد با بیماریهای افسردگی و اضطراب، کار تشخیص منشأ درد جسمانی را برای پزشکان مشکل میسازد. منشا درد ممکن است افسردگی و اضطراب باشد و بسیار مهم است که پزشک و اطرافیان بیمار این را بدانند.
همچنین ممکن است دو بیماری افسردگی و اضطراب باعث تشدید یک درد اولیه گردند. گاهی اوقات بیمار و پزشک تمام تمرکز خود را بر درمان و تسکین درد با انواع مسکنها میگذارند و درمانهای شیمیایی را در اولویت قرار میدهند و متأسفانه از توجه به علل سایکولوژیک غافل میشوند. بد نیست یادآور شویم در مواردی مشاهده شده فردی که دچار بیماری افسردگی مزمن است با شکایت درد به یک پزشک مراجعه نموده، ولی پزشک معالج فقط به درمان درد بدون توجه به مشکل افسردگی پرداخته است، حال آن که پزشک متخصص دردشناسی اهمیت ویژهای برای این نوع بیماریها قائل است.
درمان دردهای مزمن با کمک درمانهای روحی
علم روانشناسی چگونه به رفع دردهای جسمی کمک میکند؟ در ادامه به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
درمان شناختی رفتاری
میدانستید که میتوان به جای قربانی درد بودن، آن را کنترل و مدیریت کرد؟ درمان در روش شناختی رفتاری بر پایه این اصل بنا شده که افکار، احساسات و ادراکات ما همه به هم مرتبط هستند؛ با تفهیم این اصل به بیمار، درمانگر در طی جلسات متعدد مهارتها و تکنیکهایی را به فرد میآموزد که به جای آن که قربانی درد شود، بتواند درد را مدیریت و کنترل کند.
آموزش تمدد اعصاب
اگر بتوانید استرس خود را از بین ببرید، یک گام مهم در مسیر تمدد اعصاب خود برداشتهاید. در این روش به کمک تکنیکهای مختلف مانند یوگا، آموزش ریلکس کردن عضلات و آموزش ذهن آگاه، استرس بیمار کاهش مییابد. استرس از عوامل اصلی ایجاد و تشدید درد به خصوص در بیماران مبتلا به اضطراب است.
خواب در اثر تلقین یا هیپنوتیزم
ایجاد خواب مصنوعی و تلقین افکار مثبت به بیمار، باعث کاهش قابل ملاحظه درد و علائم بیماریهای افسردگی و اضطراب میشود. بیماران میتوانند با فراگیری این روش، خودشان را هیپنوتیزم کنند.
کلام آخر
اگرچه درمان دردهای مزمن یکی از دغدغههای اصلی سیستمهای درمانی است، متاسفانه به ارتباط بین درد و بیماریهای روانی مانند افسردگی و اضطراب بی توجهی میشود. شناخت صحیح از ارتباط موجود میان این دو مقوله و استفاده از روشهای روان درمانی موجود، میتواند کمک شایانی به کاهش و یا درمان درد در بیماران مبتلا به دردهای مزمن نماید. شایان ذکر است که شما میتوانید کتابی از اروین. د. یالوم روانکار مشهور امریکایی را با عنوان «رواندرمانی به روش اگزیستانسیال» را نیز مطالعه کنید که تا حدی زیادی به رفع اضطرابهای وجودی شما کمک خواهد کرد.