گاهی میزان واقعی دردی که سیستم عصبی شما به مغز منتقل می‌کند، به میزان قابل توجهی، بیشتر از میزان واقعی اختلالی است که در روند طبیعی کار اندام شما حادث شده است. در واقع شما یک درد مزمن را احساس می‌کنید که دلیل مشخصی ندارد، اما نمی‌توان وجود آن را منکر شد.

اگر بخواهیم از لحاظ تاریخی و علمی نگاه کنیم، باید بگوییم درد از گذشته‌های دور یک احساس جسمی و فیزیکی در بدن نامید می‌شد اما تحقیقات و مطالعات اخیر نشان می‌دهد که درد، برخی از مناطق مشابه مغز را که از عهده احساسات برمی‌آیند، فعال می‌کند؛ مانند سیستم لیمبیک در مغز! و این سیستم عهده دار مسائل احساسی ما است؛ بنابراین درد ممکن است توسط عوامل بیولوژیکی، روانشناختی یا اجتماعی ایجاد یا تشدید شود. این مسئله می‌تواند راه‌های بیشتری را برای درمان موثر باز کند. به عبارت بهتر دردهای مزمن هم یک بیماری پزشکی است هم روانی. در این مطلب به موضوع روانشناسی درد مزمن می‌پردازیم.

آنچه با هم مرور خواهیم کرد:
  • روانشناسی درد مزمن چیست؟
  • تعریف درد مزمن
  • تأثیر درد مزمن بر سلامت روان
  • درک روانشناسی در درد مزمن
  • انواع روان‌درمانی برای مقابله با درد مزمن

روانشناسی درد مزمن چیست؟

در بخش قبلی گفتیم که درد، یک بخش روانشناسی نیز دارد و قسمت روانشناختی درد مزمن به میزان تاثیرات منفی اجتماعی، عاطفی و کیفیت زندگی توسط بیمار مربوط می‌شود. مشکلی مثل کمردرد را در نظر بگیرید؛ برای مثال، بیمار شماره 1 ممکن است به کار خود ادامه دهد و بیشتر فعالیت‌های اجتماعی خود را به شکل اصلاح شده حفظ کند، در حالی که بیمار شماره 2 که دچار کمردرد مزمن است ممکن است بیکار و از نظر اجتماعی منزوی باشد.

جالب است بدانید تحقیقات نشان می‌دهد حدود ۵۰ درصد از بیماران مبتلا به درد مزمن، سطح بالینی افسردگی یا اضطراب را تجربه می‌کنند. احتمالا شما هرم مازلو را می‌شناسید. آبراهام مازلو معتقد است که انگیزه انسان را می‌توان از طریق میل ذاتی‌اش برای رفع نیازهای جسمی، اجتماعی، فکری، عاطفی و معنوی درک کرد. او این نیازها را از نیازهای اساسی مشترک بین انسان و حیوان مجزا می‌کند و عالی‌ترین سطح آن را خودشکوفایی می‌نامد که حل و فصل اضطراب را هم شامل می‌شود. بنابراین، بیماری که دچار درد مزمن است و اضطراب را هم تجربه می‌کند، در حل یک نیاز مهم خود (در هزم مازلو) دچار مسئله شده است.

تعریف درد مزمن

می‌توان گفت درد مزمن یک درد مبهم است که با تأخیر از زمان شروع آسیب دیدگی، آغاز می‌شود و وقفه‌ای هم در آن به وجود نمی‌آید. به زبان بهتر، هنگامی‌که جراحتی رخ می‌دهد، سنسورهای درد روشن می‌شوند و پیام‌ها را از طریق سیگنال الکتریکی به مغز می‌فرستند. درد عادی (مانند یک سردرد جزئی) توسط آسپرین‌ها یا گذشت زمان تسکین می‌یابد، اما درد مزمن چیزی متفاوت است. در درد مزمن مدت طولانی پس از آسیب اصلی یا شروع درد، مغز به دریافت سیگنال‌های درد ادامه می‌دهد.

علائم درد مزمن چیست؟

درد ناشی از بیماری مزمن می‌تواند طیف وسیعی داشته باشد، از درد کمر گرفته تا عذاب ضرباندار. علائم آن ممکن است شامل خستگی کلی، خستگی روزانه، خواب نامناسب یا نوسانات خلقی باشد. گاهی اوقات هم این درد به اندازه‌ای شدید است که عملکرد و زندگی روزانه را فلج می‌کند. مشکلات شناختی و افسردگی نیز از همین درد ناشی می‌شود.

 

درد مزمن چگونه بر سلامت روان اثر می‌گذارد؟

گاهی صرفا چون آحاد جامعه درباره عوارض یک بیماری به عنوان یک درد مزمن اتفاق نظر دارند، فرد مبتلا نیز آن عارضه را حس می‌کند، فارغ از اینکه حقیقتا وجود داشته باشد یا نه! همچنین، وقتی افراد مبتلا به این درد، وضعیت خود را فقط به عنوان یک مشکل پزشکی می‌بینند، احتمال دارد بیش از حد به درمان‌های پزشکی مانند داروهای ضد درد و جراحی اعتماد کنند. واضح است که برخی از بیماران مبتلا به این درد تنها با درمان‌های پزشکی نتایج عالی کسب می‌کنند. با این حال بسیاری دیگر از بیماران یا بهبودهای محدودی پیدا می‌کنند یا حتی آسیب‌هایی مانند عوارض جراحی یا اعتیاد به داروهای ضد درد را متحمل می‌شوند. هر چه بیمار به عنوان روش اصلی درمان علائم درد مزمن به رویکردهای پزشکی اعتماد کند، خطر ابتلا به این نتایج منفی نیز بیشتر خواهد بود. این یک واقعیت است که درد مزمن می‌تواند به بروز مشکلات بهداشت روان مانند افسردگی و اضطراب منجر شود. مبتلایان به درد مزمن که با چنین چالش‌هایی دست و پنجه نرم می‌کنند، می‌توانند از مراجعه به یک درمانگر بهرمند شوند. همچنین، پزشک‌های بالینی مختلفی وجود دارند که در درمان احساسات منفی ناشی از درد تخصص دارند.

درک روانشناسی در درد مزمن

بگذارید این بخش را با یک فکت یا حقیقت جالب شروع کنیم؛ بر اساس چند مطالعه علمی، مشخص شده کسانی که یک ضربه عاطفی عمیق (مثل شکست عشقی) خورده‌اند، به گونه‌ای درد را احساس می‌کنند که انگار یک آسیب فیزیکی برای اندامی از بدن آنها اتفاق افتاده است و این امر با استفاده از حسگرها به طور علمی اثبات شده است. حتی ممکن است که یک نفر در اثر مشاهده شکست و ناکامی دیگران و به خصوص افراد خانواده و نزدیکان خود نیز احساس درد مشابهی داشته باشد. روانشناسی درد سعی دارد به این افراد توجه ویژه‌ای داشته باشد تا در بلند مدت با مشکلات بیشتری مواجه نشوند. توصیه متخصصان درد درباره دردهای فیزیکی هم در نوع خود جالب است. آنها می‌گویند در صورتی که درد منشأ فیزیکی داشته باشد و به عنوان مثال شما از درد دندان و یا کمر درد رنج می‌برید، بهتر است که حواس خود را پرت کنید و به مسائل دیگری توجه داشته باشید. این ساده‌ترین راهکاری است که می‌توان به افراد مبتلا به دردهای فیزیکی پیشنهاد کرد تا شاهد کاهش احساس درد خود شوند. جالب این است که در مورد دردهای عاطفی و غیر فیزیکال نیز این روش به خوبی جواب می‌دهد و در صورتی که سعی کنید حواس خود را از شکست ها و ناکامی‌های خود منحرف کنید، به احتمال بسیار بالایی خواهید توانست شاهد کاهش احساس درد خود باشید، هرچند اگر موقت باشد.

 

 

انواع روان‌درمانی برای مقابله با درد مزمن

علم روانشناسی چگونه به مبارزه با دردهای مزمن برمی‌خیزد؟ در ادامه برخی از روش‌ها را با هم مرور می‌کنیم:

  • روان درمانی حمایتی، که بر پذیرش بدون قید و شرط و درک همدلی تأکید می‌کند.
  • آموزش آرامش یا استفاده از تنفس، شل شدن ماهیچه‌ها و تصاویر بصری برای مقابله با واکنش استرس بدن.
  • بیوفیدبک، شامل نظارت بر پاسخ های فیزیولوژیکی بیماران به استرس و درد (به عنوان مثال افزایش ضربان قلب، تنش عضلانی) و آموزش نحوه تنظیم این پاسخ ها به آنها.
  • هیپنوتیزم توسط پزشک بالینی آموزش دیده، که ممکن است باعث تغییر در پردازش درد، انتظارات یا ادراک شود و شامل تمرین آرامش است.
  • درمان شناختی-رفتاری، که در آن بیماران یاد می‌گیرند که افکار ناسازگارانه در مورد درد را که باعث ناراحتی می‌شود، تنظیم کنند. تغییر رفتارهای غیر مفید مانند انزوا و عدم تحرک و راهبردهای مقابله‌ای رفتاری مفید (مانند آرامش) را ایجاد کنند.
  • مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی، که از طریق افزایش آگاهی نسبت به بدن، تنفس و فعالیت، به جداسازی درد جسمی از درد احساسی کمک می‌کند.
  • فیزیوتراپی آگاهی روانشناختی، که شامل درمان فیزیوتراپی و درمان شناختی-رفتاری است.
  • PSPI به موضوعاتی مانند مراقبت از درد یکپارچه یا ترکیب جنبه‌های پزشکی، روانی و اجتماعی مراقبت‌های بهداشتی، آینده درمان درد و بهبود در دسترس بودن و ادغام استراتژی‌های مدیریت درد می‌پردازد.
پیمایش به بالا